سایز متن /
آژیرهای قرمز و پناه گرفتن در تاریکی ها را کی می توانیم فراموش کنیم، صدای مهیب موشک ها را، دلهره و تنش هایی را که از مرگ و ویرانی داشتیم؟ روزها، ماه ها و سال ها از جنگ گذشته، پایداری در برابر دشمن افتخار ملی ما است و یادگاران آن جان فشانی ها ارزش های بنیادی ما هستند. از جنگ ایران و عراق ولی هنوز ته ذهن همه ما یادآوری های تلخ آن روزها هم مانده است. امروز، از روزهای هفته دفاع مقدس است و روز جهانی صلح. روزی به نام صلح نه تنها برای آرامش همه آنهایی که از جنگ آسیب دیده اند بلکه برای هشدار همیشگی و پیشگیری از جنگ و تباهی ها نامگذاری شده است، برای ما که کودکی مان در جنگ گذشت، برای زنانی که سال ها چشم به راه ماندند و چه بسا که هنوز عزیزان شان هم بی بازگشت باشند، کنشگری پیشگیرانه و ترمزها و اهرم های بازداری از تنش و جنگ و رویارویی های نظامی اولویتی مهم است.
روز جهانی صلح با پیکار ما با دشمن ستیزه گر هم هنگام است . سال هاست با جامعه همسایه دوستانه همراهی و آن فرماندهی ویرانگر محاکمه و کشته شده است. آیا نامگذاری روزی برای بزرگداشت صلح می تواند تلخی ها جنگ را جبران کند؟
جنگ تنها برخاسته از ناهم رایی و تنش سیاسی نیست، پشت جنگ افروزی ها حلقه جهانی اقتصاد پررونق جنگ افزارسازی و فناوری های تهاجمی است. بسیاری از فناوری های رو به گسترش و دگرگون شونده، فناوری های جنگی بوده اند. میدان جنگ از مرز و خاک سرزمینی کشورها به تن و روان و فرهنگ و اجتماعی جابه جا شده است. این سال ها و این روزها پیامدهای ناگزیر گرم شدن زمین (سیلاب ها، تندبادها، آتش سوزی های گسترده، کم آبی و…) تا گسترش ویروسی پیچیده و آسیب رسان که کشتار گسترده ای رقم زده، زندگی مردم را دچار هراس، ناپایداری، و ناامیدی کرده که کمتر از آسیب و هراس جنگ نیست.
بازخوانی تاریخ گویای آن لحظه های تاریکی است که درست هنگامی که مردم سرخوش یا سرگرم امور روزمره بودند، ناباورانه ارابه های پیدا و ناپیدایی به راه افتاده اند. دو جنگ جهانی نشان داد که زیان ها و کشتار پرشمار در جریان نخستین جنگ جهانی نتوانست فرمانروایان کشورها را از تکرار جنگ ویرانگری دیگر بازدارد. بیش گاهان پشت پرده جنگ ها گردش مالی و بهره اقتصادی نهادها یا حلقه های چیره و بسته راه انداز ماجرا بوده اند یا از راه جنگ افروزی سرمایه ای و فرصت های مردم کشورها را فرسوده و نابود کرده اند. کسانی با تیپ های شخصیتی چالش آفرین و برخی دچار اختلالات شخصیتی که نمونه هایی مانند هیتلر در آلمان با بالارفتن از نردبان مردم سالاری هم رونما یا مهره های در صحنه این حلقه های پنهان بوده اند و هستند. اینها بوده اند که همواره آشتی و آرامش جهان و جهانیان را برهم زده اند، زیست بوم را فدای خواسته ها و خودکامگی خویش کرده، کودکی بسیاری از مردم در سرزمین های دور و نزدیک را به خاک و خون کشیده اند که البته هواداران پرشمار و پرشوری هم داشته اند. نسل ما کودکی و نوجوانی آغشته به جنگی منطقه ای را تجربه کرده ایم که با دلهره و ترس و ازدست دادن هم راه بود و در بزرگ سالی هم کشاکش زندگی با اهریمن جنگ را جای جای جهان با دل خونین و چشم اشک بار می بینیم. تجربه جهان گویای این است که صلح، آشتی و آرامش، نمی تواند تضمین کننده پایداری خود باشد. صلح، مردم سالاری یا توسعه باید پاسداری و نگاهبانی شود. مردم سالاری یا صلح می تواند ضدخود را هم پرورش دهد. خطر اینجاست و چه بسا پافشاری بر روز نمادین به نام روز صلح از اینروست. صلح هم می تواند مجال و ابزار کنشگری و توسعه یکه سالاری و ستیزه گری را فراهم کند، اگر از آن پاسداری نشود. از این رو همواره باید جامعه باورمند آگاه و هشیار از صلح یا مردم سالاری پاسداری کند و نقش زنان در این راه نقشی ویژه است. نخستین قربانیان جنگ کودکان، زنان و تعلل در بازآفرینی زندگی هستند. در رویارویی های خشن مردان در جبهه های رودررو یا در نبرد با تروریسم سپر حفاظتی فراهم می کنند تا کودکان و زنان کمتری آسیب ببینند ولی ازدست دادن فرصت های زندگی و کشته شدن مردان خود خسارتی جبران ناپذیر است. اگرچه جنگ و خشونت بزرگ ترین بازدارنده و آسیب رسان به صلح است ولی پایداری و آرامش می تواند حتی به ضدخود فرصت و فضا بدهد. پس در شرایط صلح نسبی باید برای نگهداشت زمینه ها و میدان و سازوکارهای بسیار دقیق تر و هشیارتر در صحنه ماند و ایفای نقش کرد. پیامد آنچه جنگ ها و چالش های قدرت و سرمایه رقم زده اند، جهانی به کام گروهی ویژه است حتی به بهای نابودی خاک و آب وهوا، ویرانی تمدن ها و کشتار آدم ها.
با این همه تجربه های مدیریتی، سیاسی و کارآفرینی زنان در کشورهایی مانند اتحادیه اروپا، گویای اثربخشی متفاوت و پیشگیرانه در راستای پاسداری و پایداری صلح به نظر می رسد. در چالش های بزرگ جهانی کشورهایی که زنان در مقام عالی اجرائی یا سیاستی بوده اند وضعیت را بهتر مدیریت کرده اند. اینها نشانه هایی امیدبخش و نهفته گفته هایی برای تدارک شبکه ای موثرتر هستند. نقش زنان در صلح به تنهایی به پیش نمی رود.
آنچه پیش روی ما در سرزمین های آشفته از جنگ ها است گیسوان سپید در دست بادها و چشم های بی فروغ مادرانی است که پنجه در خاک آغشته به خون عزیزان شان باز هم به صلح و زندگی باور دارند. آیا کسی هست که زنان را برای بازداری از خشونت و گسترش صلح یاری کند؟