سایز متن /
گفتن و نوشتن از چنان تجربهای دشوار بوده است. خیلی وقتها آن که از تجربهای تاریک سخن گفته، خود آماج انگشتهای اتهام شده است. شاید بارها خود را برای هر لحظه اش محاکمه کرده، شاید بارها راهش را دورتر کرده باشد ولی آن روایت زدوده نشده است. برای گفتن و نوشتن از آن چه بسا همهی توان و دلیریاش را در میان گذاشته است. دلیری روبرو شدن با تاریکی ستودنی است. دلیری کسانی که زبان گشودهاند، و از آزارهایی که به خاطر زن بودنشان رخ داده، میگویند. کم پیش میآید زن باشی، در جامعهای زندگی کنی و آزار جنسیتی ندیده یا نشنیده باشی، ولی سخت است که زن باشی و بتوانی از این آزارها بگویی. آزارگری پنهان یا آشکار است، برای زن یا مرد، کودک یا کهنسال هست ولی گفتن از آزار جنسیتی زنان مساله این روزها است. از روزهای گذشته تعدادی از زنان پیشرو شدهاند و از آزار، تعرض، تجاوز گفتهاند، از تجاوزهایی که به روان و بدنشان شده است. بعضی آنها را نکوهش کردهاند و بعضی ستایش. بعضی از آنها متهم به دروغگویی شدهاند و با بعضیها همدردی کردهاند و بقیه همسو با آنها متجاوزگران را رسوا کردهاند. فارغ از همه این قضاوتها و این که میشود همه داستانها راراستیآزمایی کرد یا نه مهم این است این «گفتن» میتواند آغاز راهی روشن باشد، راهی که خشونت علیه زنان را مساله جدی جامعه کند.
این افشاگریها و این گفتنها با روز جهانی برابری زنان همزمان شده است. طبق تعریفهای جهانی هرگونه کنش یا تهدید به کنش مبتنی بر جنسیت که احتمالا یا قطعا نتیجهاش آسیب جنسی، فیزیکی، یا روانی به یک زن است. محدود کردن و محرومیت عمدی زنان و عدم دسترسی به حقوقشان در زندگی خصوصی یا عمومی هم در این تعریف خشونت محسوب میشود.
بیشتر زنانی که در یک جامعه زندگی میکنند طبق این تعریف، نوعی از خشونت را تجربه کردهاند. وقتی صحبت از خشنوت علیه زنان میشود، وقتی صحبت از تجاوز به حقوق جسم و روان زنان میشود، تصور عمومی این است که این خشنونتها و تجاوزها فقط در خیابانهای تاریک، در خانههای متروک، در مناطقی جهانی و یا در خانوادههایی جز اقشار کمبرخوردار هستند و در پشت درهای بسته میافتد. ولی کافی است پای درددل زنان بنشینی تا بدانی که خشونت و تجاوز در همه جا هست، در همه کشورها، در بیشتر خانوادهها، در شهرهای بزرگ و کوچک، در محل کار، در فضاهای عمومی و…
آزار جنسی یکی از مصداقهای خشونت است که گفته میشود نیمی از زنان در جهان دستکم یک بار با انواع خشونت در محل کار مواجه شدهاند. در آمار جهانی ۶۳ درصد زنان ۱۸ تا ۲۴ ساله این خشنوتها را تجربه کردهاند. البته این تنها خشونت جنسی نیست که باید مورد توجه قرار گیرد. هر سال در انگلستان بیش از ۲۰ درصد زنان شاغل به دلیل خشونت در محیط کار مرخصی یا از کار فاصله میگیرند. بهکار بردن ادبیات جنسیتزده در گفتوگوهای کاری یا سخن گفتن از جنسیت در موضوعات نامرتبط، پرسیدن پرسشهای شخصی در مورد زنان یا مطرح کردن مسائلی که محدوده کاری خارج هستند، شوخیهای جنسیتی و مربوط به روابط جنسی، نزدیک شدن بیش از حد به زنان (درخواست شماره تلفن یا دنبال کردن مکرر در شبکه های اجتماعی حتی پس از ردشدن درخواست)، تهدید به اخراج یا مجازات زنان درصورت برآورده نشدن خواستههای یک فرد خاص در محل کار، خواستههایی که اغلب نامناسب و خارج از چارچوب کار هستند، تجاوز جنسی، اعمال خشونت فیزیکی، یا صمیمیت بیش از اندازه و عدم رعایت فاصله فردی، ایجاد شایعه و تخریب شخصیتی وجهه زنان با هدف سرکوب و ساکت کردن، کمتوجهی به تواناییهای تخصصی شغلی و ایجاد تبعیض به نفع مردان و… خشونتهایی است که زنان در محل کار تجربه میکنند.
مبارزه با خشونت علیه زنان و دفاع از حقوق زنان سالهاست که مساله جدی در خیلی از کشورها است. حتی برای اجرای سیاستهای پیشگیری و پیگیری آزار جنسی و خشنوت در محل کار، آییننامههایی نوشته شده است و بعضی از کارفرمایان آموزشهایی را هم برای کارکنان خود در نظر میگیرند. مساله مهم این است که بیشتر مدیران دقیقا نمیدانند چه نوع رفتاری آزار محسوب میشود و به همین دلیل است که کارفرمایان سعی میکنند قبل از هر چیزی مصادیق آزار و خشونت علیه زنان را به مدیرانشان آموزش دهند. در این کشورها ارائه خدمات مشاوره درمان و مرخصی برای زنانی که در محل کار در معرض آزار هستند، در نظر گرفته میشود. آنها ارزیابی دقیق و مداوم خطرهای مختلف در محیط کار دارند. برای زنانی که در مکانهای عمومی کار میکنند، تنها هستند، تا دیر وقت در محل کار میمانند یا به ماموریتهای کاری فرستاده میشوند، خدمات رفاهی، حمل و نقل سالم و… در نظر میگیرند. بر محیط کار، افراد و انواع خطرات تهدیدکننده بدون لحاظ کردن شهر کشور و سطح کاری نظارت مداوم دارند. به شکایتها حتی اگر به نظر واقعی نرسند، رسیدگی میکنند.
تجربه نشان داده است، بسیاری از گزارشهای آزار و خشونت علیه زنان به نتیجه نمیرسند چون کسی آنها را باور نکرده است. شاید به همین دلیل است که زنان ترجیح دادهاند در فضای مجازی از خشونتهایی که علیه آنها شده است صحبت کنند. به نظر میرسد زنان که تجربه مشابه داشتهاند، بهتر از هر کسی حرف همجنسان خود را باور میکنند. این تجربه مشابه و صحبت کردن از آنهاست که جامعه را به باور عمومی میرساند، به این باور که باید برنامه مشخص و هدفمند را برای دفاع از حقوق زنان داشته باشد و علیه خشونتی که به آنها میشود، مبارزه کند. این مبارزه و دفاع از حقوق زنان نباید در حد حرف، شعار و حتی قانون بماند. یکی از مهمترین کاری که باید انجام شود، امن کردن شهر برای آنها است. آیا فضاهای عمومی شهر، مبلمان شهری و سازههایی از جمله پلها و راههای رفت و آمد و.. برای زنان ما امن است؟ با خیالی آسوده میتوانند از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند؟ زنان ما به راحتی میتوانند در محل کارشان حاضر شوند، اگر آنها آزارهای جنسی مواجه شوند، میتوانند از حق خودشان دفاع کنند؟ میتوانند به راحتی و بدون این که نگران از دست دادن شغلشان باشند، به مرخصی زایمان بروند؟ چرا ضعیفترین قراردادهای کاری با آنها بسته میشود؟ آنها اگر به قراردادها اعتراض کنند، کارشان را از دست نمیدهند؟